سرگرمیشعر و مشاعره
مشاعره الفبایی حرف ظ
ظل ممدود خم ظلف تو ام بر سر باد
کاندران سایه قرار دل شیدا باشد
حافظ
ظلم ماریست که هر که پروردش
ازدهایی شد و فرو بردش
ظالم نفس خود است هرکه در این روزگار
انده پیمان خورد می نخورد آشکار
عبید ذاکانی
ظریفی کرد و بیرون از ظریی
شاید کرد با مستان حریفی
نظامی
ظالم آن قومی که چشمان دوختند
زان سخنها عالمی را سوختند
مولانا
ظالم بمرد و قاعدهٔ زشت از او بماند
عادل برفت و نام نکو یادگار کرد
سعدی
ظالمی را خفته دیدم نیم روز
گفتم این فتنه است خوابش برده به
وآنکه خوابش بهتر از بیداری است
آن چنان بد زندگانی مرده به
سعدی
مطالب مرتبط پیشنهادی:
برای مشاهده اشعار با حروف دیگر به صفحه مشاعره الفبایی مراجعه کنید.