سرگرمیشعر و مشاعره

مشاعره الفبایی حرف پ

فال حافظ
3.9
(7)

پرتـــو عمــــر چراغی ست که در بزم وجود

به نسیم مژه بر هم زدنی، خاموش است

سایر مشهدی

پدرم گفت و چه خوش گفت که در مکتب عشق

هــــر کسی لایـــق آن نیست کـــه بـــــردار شود

شال بافان

پرخاش که از هـر دهنی تلخ چو زهر است

چــــون از لب شیرین تــــو افتــاد شکر شد

ابوالحسن ورزی

پدر، آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل

شیشه ای بــود کـه شد باعث ویرانی من

پروین اعتصامی

پروانه صفت دیــده به او دوختــه بودم

وقتی که خبر دار شدم سوخته بودم

عاشق اصفهانی

پروانـه به یک سوختــن آزاد شد از شمع

بیچاره دل ماست که در سوز و گدازست

وصال شیرازی

پـــرواز مـن به بــال و پـــر توست، زینهــار

مشکن مرا که می شکنی بال خویش را

صائب تبریزی

پروانه سوخت، شمع فرو مرد، شب گذشت

ای وای مـــن که قصـــه ی دل نـاتمــــام ماند

مهدی سهیلی

پیری به رخ ما خط از آن روی کشیده است

تا خوانی از این خط که ز دنیـا چـه کشیدم

امیری فیروزکوهی

پیوستگی به حـــق ز دو عالم بریدن است

دیدار دوست، هستی خود را ندیدن است

مطالب مرتبط پیشنهادی:

شعر با ت

شعر با ب

برای مشاهده اشعار با حروف دیگر به صفحه مشاعره الفبایی مراجعه کنید.

از نظر شما این مطلب چقدر مفید بود؟

میانگین امتیاز 3.9 / 5. تعداد آرا: 7

برای این مطلب امتیازی ثبت نشده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا