شعر و مشاعره
-
غزل شماره 11 دیوان حافظ : ساقی به نور باده برافروز جام ما
ساقی به نور باده برافروز جام ما مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما ما در پیاله عکس…
بیشتر بخوانید » -
غزل شماره 12 دیوان حافظ : ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما آب روی خوبی از چاه زنخدان شما عزم دیدار تو دارد جان…
بیشتر بخوانید » -
غزل شماره 13 دیوان حافظ : میدمد صبح و کله بست سحاب
میدمد صبح و کله بست سحاب الصبوح الصبوح یا اصحاب میچکد ژاله بر رخ لاله المدام المدام یا احباب میوزد…
بیشتر بخوانید » -
غزل شماره 14 دیوان حافظ : گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب
گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب گفتمش مگذر…
بیشتر بخوانید » -
غزل شماره 15 دیوان حافظ : ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت
ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت و ای مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت خوابم بشد از دیده…
بیشتر بخوانید » -
غزل شماره 16 دیوان حافظ : خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت
خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت به قصد جان من زار ناتوان انداخت نبود نقش دو عالم که…
بیشتر بخوانید » -
غزل شماره 17 دیوان حافظ : سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت تنم از واسطه دوری…
بیشتر بخوانید » -
غزل شماره 18 دیوان حافظ : ساقیا آمدن عید مبارک بادت
ساقیا آمدن عید مبارک بادت وان مواعید که کردی مرواد از یادت در شگفتم که در این مدت ایام فراق…
بیشتر بخوانید » -
غزل شماره 19 دیوان حافظ : ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست شب تار است و ره وادی ایمن…
بیشتر بخوانید » -
غزل شماره 20 دیوان حافظ : روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست
روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست…
بیشتر بخوانید »